سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ

رابطه فرهنگ و تمدن    
پیوند فرهنگ و تمدّن    
دیدگاه های گوناگون    
منابع    

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ

1- صدری، احمد (1380)، مفهوم تمدن و لزوم احیای آن در علوم اجتماعی

2- لوئیس پل تاد، کنت اس کویر و کلارنس و وروسون سن (1342) سیر تکاملی تمدن با سیر تاریخ تمدن و فرهنگ بشری، ترجمه ی هاشم رضی و مجید رضی

3- منصور نژاد، محمد (1340) رویکردهای نظری در گفتگوی تمدن ها

4- یکتایی، مجید (1352) تاریخ تمدن و فرهنگ (بی تا)

5- لینتن، رالی (1357) سیر تمدن، ترجمه  ی پرویز مرزبان

6- منصور نژاد محمد، خلیلی اسماعیل (1381) گفتگوی تمدن ها، نشر جهاد دانشگاهی

رابطه فرهنگ و تمدن

در جایى به جایى تمدّنها و افول در جایى و طلوع در جاى دیگر فرهنگ مهم ترین انگیزه است. از جمله شایستگیهایى که سرزمین و مردمى اگر دارا باشند تمدّن مهاجر به آغوش آنها پناه مى برد فرهنگ است. فرهنگ در بین عاملهاى مهم و ریشه گرفتن تمدّنى در سرزمینى مانند: جغرافیا آب و هوا حاصلخیزى ثبات سیاسى آرامى محیط و… والاترین جایگاه را دارد. فرهنگ نیاز نخستین شکل گیرى تمدّن است. فرهنگ روح و اساس تمدّن است

پیوند فرهنگ و تمدّن

در بحث هجرت و افول تمدّنها این مقوله جاى طرح دارد که چه چیزى هجرت مى کند چه چیزى افول این مهم را مى شود از آثار به جاى مانده و دفینه ها بویژه فرهنگ به پا دارنده هر تمدّن کهن به دست آورد. فرهنگ و فرهنج در فارسى به معناى دانش عقل فضل ادب بزرگى و سنجیدگى به کار رفته است. فرهنگ و فرهنج به معناى شاخه درختى که در زمین خوابانیده مى شود تا جاى دیگر سربرآورد و کاریز آب گفته مى شود.براى واژه کالچر در انگلیسى که برابر واژه فرهنگ است معناى همانند معناى فرهنگ در فارسى یاد کرده اند: زراعت تعلیم و تربیت تمدّن استعداد و تهذیب. در هماهنگى و همخوانى واژه فرهنگ در انگلیسى فرانسه و فارسى یکى از نویسندگان صاحب ذوق نکته اى را یادآور شده که درخور یاد است:(واژه هاى (کولتور) و (کالچر) در زبان انگلیسى و فرانسه که برابر آنها در فارسى فرهنگ یا معرفت است در اصل به معناى شخم زدن و شیار انداختن است. فرهنگ و معرفت در مغز و ذهن اثرى شبیه شخم و شیار دارد که در لابه لاى آن بذرهاى فهم و شعور و کمال دانایى و احساس فرو پاشیده مى شود و سرانجام کشتزار روان و پهنه نهاد آدمى را به گلهاى معرفت و ایمان مى آراید….)

در معناى واژه فرهنگ در فارسى باید توجه داشت که این واژه هم به دانش گفته مى شود و هم به ادب و سنجیدگى و هم به تعلیم و تربیت و هم به تهذیب. این معنى نشانگر آن است که علمى عنوان فرهنگ مى یابد که با سنجش و ادب همراه باشد و تعلیمى ارزش دارد و عنوان فرهنگ مى یابد که با تهذیب و تربیت همراه باشد.نکته دیگر این که: در معناى لغوى فرهنگ که شاخه باشد معناى دقیق و نکته آموزى وجود دارد و آن این که: هر درخت و شاخه اى را نمى شود فرهنج و یا فرهنگ کرد. درخت و یاشاخه اى را مى شود فرهنج کرد که نرم و حالت کشسانى داشته و درخور انعطاف باشد.در فرهنگ و معرفت نیز همین معنى را باید در نظر داشت. فرهنگى مى ماند اگر چه از اصل خود جدا شود و جدا بیفتد که جوان شاداب و درخور هماهنگ شدن با هر محیط و شرایطى را داشته باشد. تنه اصلى درخت دیرسال ناگزیر روزى خشک مى شود و این شاخه هاى درخور فرهنج آن است که به مانند روح آن درخت از جاهاى دیگر سر بر مى آورد رشد مى کند سایه مى گستراند و ثمر مى دهد و سرزمین دیگرى را آبادان و سرسبز مى سازد. بذر تمدّن را اگر فرهنگ بدانیم با مرگ تمدّن بذر آن از بین نمى رود و به گونه هسته دانه و یا شاخه در خور فرهنج از دل زمین دیگر مى روید و شاخ و برگ مى گستراند

 

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

پاورپوینت طرح مرمت بنا

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

پاورپوینت طرح مرمت بنا دارای 12 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت پاورپوینت طرح مرمت بنا کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت طرح مرمت بنا،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت طرح مرمت بنا :

پاورپوینت طرح مرمت بنا

به اعتقاد ما ، یک بنا همانند یک موجود زنده دارای زمان تولد ،دوران زندگی و مقطع مرگ است.

بنا ، بسان موجود زنده دارای کالبد و روح است. فیزیک بنا ،کالبد او را تشکیل می دهد واستفاده کنندگان ارآن حکم روح مستقر در کالبد را دارند. از همینروست که ماروش رایج در فن پزشکی که هدفش معطوف به اعاده ی سلامت است را در فن مرمت ،پذیرا شده ایم و آن را روش ارگانیک (فطری) نام نهاده ایم.

 

 

 

 

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بانک اطلاعاتی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله بانک اطلاعاتی دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بانک اطلاعاتی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بانک اطلاعاتی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بانک اطلاعاتی :

بانک اطلاعاتی مجموعه ای مجتمع و گرد آوری شده از فایل های اطلاعاتی مکانیزه است که در راستای یک هدف مشترک و مشخص با یکدیگر مرتبط می باشد.
بانک اطلاعاتی مجموعه ای مرتبط از اطلاعات قابل کنترل به منظور به کارگیری در یک یا چند کاربرد به صورت انتخابی و اختیاری ،این اطلاعات را طوری جمع آوری شده و تشکیل مجموعه می دهد که مستقل از برنامه هایی که آنها را مورد استفاده قرار خواهد داده باشند روش افزایش اطلاعات به بانک اطلاعاتی و فراخوانی اطلاعات موجود طبق یک روش تعریف شده صورت می گیرد.
سیستم های مدیریت بانک اطلاعاتی به مجموعه نرم افزارهایی گفته می شود که به کاربران اجازه می دهد تا اطلاعات خود را در ب انک های اطلاعاتی ذخیره تغییر یا بازیابی نمایند که وظایف زیر را بر عهده دارد.
1-ذخیره ساختن 2-فراهم نمودن مکانی جهت ذخیره نمودن 3-امکاناتی جهت تعریف واحد کار 4-کنترل نمودن دسترسی های همزمان به بانک اطلاعاتی 5-صحت اطلاعات موجود در بانک اطلاعاتی باید تضمین گردد6-بازیابی اطلاعات 7-استقلال اطلاعات
8-امنیت 9-برنامه ریزی کمکی
پنج نوع سیستم مدیریت بانک اطلاعهاتی 1-ترتیبی 2-شبکه ای3-مرتبطی
4-متن آزاد 5-موضوعی .

بانک اطلاعاتی رابطه ای:
یک سیستم اطلاعاتی است که اطلاعات را در قالب سطرهایی از جدول نگه می دارد که هر جدول خود شامل یک یا چند ستون است .که دارای مشخصه های زیر است.
استقلال داده های منطقی:
این مشخصه بدین معنی است که تغییر اعمال شده یک خصلت تأثیری بر سایر خصلتهای همان رابطه نداشته باشد.
جامعیت ارجاعی و داده ای:
بر خلاف سایر سیستم های بانک اطلاعاتی رابطه ای نرم افزار کاربردی را از تحمیل محدودیت هایی که منجر به تأمین جامعیت بانک می شوند معاف می کنند.
پرس و جوهای بداهه:
این مشخصه به کاربران این امکان را می دهد که بدون درگیر شدن با جزئیات امر داده های مورد نظر خود از بانک اطلاعاتی بازیابی کند.
زبان پرس وجوی ساخت یافته : SQL
یک زبان غیر روسیه ای است بر خلاف زبان هایی چون C یا cobol که نحوه دسترسی به داده ها و دستکاری آنها به طور صریح مشخص شود زبان SQL خود این کار را انجام
می دهد .
ابزار مفیدی برای سازماندهی مدیریت و بازاریابی اطلاعات از بانکهای اطلاعاتی است .مزایای دستیابی به اطلاعات در آن به صورت زیر است :
1-یک زبان غیر و الی است بنابرین استفاده از آن بسیار آسان است . 2 -استاندارد می باشد .3- زبان مشترک تولید کنندگان برنامه و استفاده کنندگان نهایی می باشد .
4- زبان مدیریت بانک نیز می باشد بنابراین اداره کنندگان سیستم مدیریت بانک اطلاعاتی از این زبان استفاده می کنند .5- امکانات SQL می تواند به صورت محاوره ای ونیز در داخل یکی از زبان های برنامه نویسی مانند کوبل ، فرترن یا C استفاده شود .
نرم افزارoracle:
از جمله ابزارهایی است که به منظور استفاده هر چه بیشتر امکانات کامپیوتری این مراکز مورد توجه تحلیل گران سیستم و برنامه نویسان کاربردی قرار گرفته است. Oracle برنامه ای است که توسط شرکت oracle که سازنده نرم افزارهای پایگاه
داده های رابطه ای کامپیوتر های بزرگ و کوچک می باشد تهیه گردیده است .
معرفی شرکتoracle
بزرگترین شرکت تولید کننده سیستم های مدیریت بانکهای اطلاعاتی رابطه ای می باشد مشخصات آنعبارتند از 1-قابلیت حمل 2-قابلیت اتصال بالا 3-کارآیی
4-امنیت 5-سازگاری
مروری بر محصولاتoracle:
شرکت oracleکه پیشرو صنعت نرم افزار بانک اطلاعاتی رابطه ای محسوب می شود محصول سیستم مدیریت بانک های اطلاعاتی رابطه ای خود با عنوان RDBMS Oracleا برای پیاده سازی بر روی بیش از 90 محیط زیر بنایی پشتیبانی می کند.
سیستم مذکور تحت سه نوع پیکر بندی زیر قابل دسترس است:
oracle aniversal serrer)
این محصول قادر است که کاربران بسیاری را بر روی محیط های زیر بنایی با مقیاس های بسیار وسیع همچون sun,hp,pyrmid.sequent پشتیبانی کرد.
بسیاری از امکانات تنها تحت این محصول ارائه می شود این محصول را می توان تحت سیستم های عامل و پیکر بندی های متنوع سخت افزاری مورد استفاده قرار داد.
oracle webse که سیستمی مجتمع برای تولید کد HTML ز محتویات یک بانک اطلاعاتی است تحت این محصول قابل استفاده است.
aniversal server Oracle شامل اجزای اختیاری زیر است.

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله مینیاتورنقش و جایگاه اخلاق در قرآن

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله مینیاتورنقش و جایگاه اخلاق در قرآن دارای 60 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مینیاتورنقش و جایگاه اخلاق در قرآن کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مینیاتورنقش و جایگاه اخلاق در قرآن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مینیاتورنقش و جایگاه اخلاق در قرآن :

نقش و جایگاه اخلاق در قرآن

تاریخچه علم اخلاق
بى‏شک بحثهاى اخلاقى از زمانى که انسان گام بر روى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهاى اخلاقى آشنا ساخت‏بلکه خداوند از همان زمانى که او را آفرید و ساکن بهشت‏ساخت مسائل اخلاقى را با اوامر و نواهى‏اش به او آموخت.

سایر پیامبران الهى یکى پس از دیگرى به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت‏به حضرت مسیح علیه السلام رسید که بخش عظیمى از دستوراتش را مباحث اخلاقى تشکیل مى‏دهد، و همه پیروان و علاقه‏مندان او، وى را به عنوان معلم بزرگ اخلاق مى‏شناسند.

اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود که با شعار «انما بعثت لا تم-م مکارم الاخلاق‏» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انک لعلى خلق عظیم; اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!» (1)

در میان فلاسفه نیز بزرگانى بودند که به عنوان معلم اخلاق از قدیم الایام شمرده مى‏شدند، مانند: افلاطون، ارسطو، سقراط و جمعى دیگر از فلاسفه یونان.
به هر حال بعد از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله امامان معصوم علیهم السلام به گواهى روایات اخلاقى گسترده‏اى که از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند; و در مکتب آنها مردان برجسته‏اى که هر کدام از آنها را مى‏توان یکى از معلمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند.
زندگانى پیشوایان معصوم علیهم السلام و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنى بر موقعیت اخلاقى و فضائل آنها مى‏باشد.

اما این که «علم اخلاق‏» از چه زمانى در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه کسانى بودند داستان مفصلى دارد که در کتاب گرانبهاى «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام‏» نوشته آیت الله صدر، به گوشه‏اى از آن اشاره شده است.

نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم مى‏کند:
الف – مى‏گوید اولین کسى که علم اخلاق را تاسیس کرد امیر مؤمنان على علیه السلام بود که در نامه معروفش (به فرزندش امام مجتبى علیه السلام ) بعد از بازگشت از صفین، اساس و ریشه مسائل اخلاقى را تبیین فرمود; و ملکات فضیلت و صفات رذیلت‏به عالیترین وجهى در آن مورد تحلیل قرار گرفته است! (2)

این نامه را (علاوه بر مرحوم سید رضى در نهج‏البلاغه) گروهى دیگر از علماى شیعه نقل کرده‏اند.
بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند ابو احمد حسن بن عبدالله عسکرى نیز در کتاب الزواجر و المواعظ تمام آن را آورده و مى‏افزاید:
«لو کان من الحکمه ما یجب ان یکتب بالذهب لکانت هذه; اگر از کلمات پندآموز، چیزى باشد که با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!»

ب – نخستین کسى که کتابى به عنوان «علم اخلاق‏» نوشت اسماعیل بن مهران ابى نصر سکونى بود که در قرن دوم مى‏زیست، کتابى به نام صفه المؤمن و الفاجر تالیف کرد (که نخستین کتاب شناخته شده اخلاقى در اسلام است).
ج – نامبرده سپس گروهى از بزرگان این علم را اسم مى‏برد ( هر چند صاحب کتاب و تالیفى نبوده‏اند، از آن جمله:
«سلمان فارسى‏» است که از على علیه السلام درباره‏اش نقل شده که فرمود: «سلمان الفارسى مثل لقمان الحکیم – علم علم الاول و الاخر، بحر لاینزف، و هو منا اهل البیت; سلمان فارسى همانند لقمان حکیم است – دانش اولین و آخرین را داشت و او دریاى بى پایانى بود و او از ما اهل‏بیت است.» (3)

2 – «ابوذر غفارى‏» است ( که عمرى را در ترویج اخلاق اسلامى گذراند و خود نمونه اتم آن بود. درگیرى‏هاى او با خلیفه سوم «عثمان‏» و همچنین «معاویه‏» در مسائل اخلاقى معروف است; و سرانجام جان خویش را نیز بر سر این کار نهاد.

3 – «عمار یاسر» است که سخن امیرمؤمنان على علیه السلام درباره او و یارانش مقام اخلاقى آنها را روشن مى‏سازد، فرمود: «این اخوانى الذین رکبوا الطریق ومضوا على الحق، این عمار;ثم ضرب یده على لحیته الشریفه الکریمه فاطال البکاء، ثم قال: اوه على اخوانى الذین تلوا القران فاحکموه،

وتدبروا الفرض فاقاموه، احیوا السنه واماتوا البدعه; کجا هستند برادران من! همانها که سواره به راه مى‏افتادند و در راه حق گام بر مى‏داشتند، کجاست عمار یاسر!; سپس دست‏به محاسن شریف خود زد و مدت طولانى گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها که قران را تلاوت مى‏کردند و به کار مى‏بستند، در فرائض دقت مى‏کردند و آن را به پا مى‏داشتند، سنتها را زنده کرده،و بدعتها را میراندند!» (4)
4- «نوف بکالى‏» که بعد از سنه 90 هجرى چشم از جهان پوشید، و داراى مقام والایى در زهد و عبادت و علم اخلاق است.
5- «محمد بن ابى‏بکر» که راه و روش خود را از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏گرفت و در زهد و عبادت گام در جاى گامهاى او مى‏نهاد، و در روایات به عنوان یکى از شیعیان خاص على علیه السلام شمرده شده و در اخلاق، نمونه بود.

6- «جارود بن منذر» که از یاران امام چهارم و پنجم و ششم بود و از بزرگان علما است و در علم و عمل و جامعیت مقام والائى دارد.7- «حذیفه بن منصور» که از یاران امام باقر و امام صادق و امام کاظم: بود و درباره او گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ کرده و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و تهذیب نفس نشان داد.»

8- «عثمان بن سعید عمرى‏» که از وکلاى چهارگانه معروف ولى عصر حضرت مهدى ارواحنافداه مى‏باشد، و از نواده‏هاى عمار یاسر بود، بعضى درباره او گفته‏اند: «لیس له ثان فى المعارف والاخلاق والفقه والاحکام; او در معارف و اخلاق و فقه و احکام، دومى نداشت!»

و بسیارى دیگر از بزرگانى که ذکر نام همه آنها به درازا مى‏کشد.

ضمنا در طول تاریخ اسلام کتابهاى فراوانى در علم اخلاق نوشته شده است که از آن میان، کتب زیر را مى‏توان نام برد:
1- در قرن سوم کتاب «المانعات من دخول الجنه‏» را نوشته جعفر بن احمد قمى که یکى از علماى بزرگ عصر خود بود مى‏توان نام برد.
2- در قرن چهارم کتاب «الآداب‏» و کتاب «مکارم الاخلاق‏» را داریم که نوشته «على بن احمد کوفى‏» است.

3- کتاب «طهاره النفس‏» یا تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق نوشته ابن مسکویه متوفاى قرن پنجم از کتب معروف این فن است; او کتاب دیگرى در علم اخلاق به نام «آداب العرب و الفرس‏» نیز دارد که شهرتش در حد کتاب بالا نیست.

4- کتاب «تنبیه الخاطر و نزهه الناظر» که به عنوان مجموعه ورام مشهور است‏یکى دیگر از کتب معروف اخلاقى است که نوشته «ورام بن ابى فوارس‏» یکى از علماى قرن ششم است.
5- در قرن هفتم به آثار معروف خواجه نصیر طوسى، کتاب اخلاق ناصرى و اوصاف الاشراف و آداب المتعلمین برخورد مى‏کنیم که هر کدام نمونه بارزى از کتب تصنیف شده در این علم در آن قرن است.

6- در قرون دیگر نیز کتابهایى مانند ارشاد دیلمى، مصابیح القلوب سبزوارى، مکارم الاخلاق حسن بن امین الدین، والآداب الدینیه امین الدین طبرسى، و محجه البیضاء فیض کاشانى که اثر بسیار بزرگى در این علم است، و جامع السعادات و معراج السعاده و کتاب اخلاق شبر و کتابهاى فراوان دیگر. (5)

مرحوم علامه تهرانى نام دهها کتاب را که در زمینه علم اخلاق نگاشته شده است در اثر معروف خود «الذریعه‏» بیان نموده است. (6)

این نکته نیز حائز اهمیت است که بسیارى از کتب اخلاقى به عنوان کتب سیر و سلوک، و بعضى تحت عنوان کتب عرفانى انتشار یافته است، و نیز بعضى از کتابها فصل یا فصول مهمى را به علم اخلاق تخصیص داده بى آن که منحصر به آن باشد که نمونه روشن آن کتاب بحار الانوار و اصول کافى است که بخشهاى زیادى از آن در زمینه مسائل اخلاقى مى‏باشد و از بهترین سرمایه‏ها براى این علم محسوب مى‏شود.

پى‏نوشتها
1- سوره قلم، آیه‏4
2- رساله حقوق امام سجاد(ع) و دعاى مکارم الاخلاق و بسیارى از دعاها و مناجاتهاى دیگر نیز در طلیعه آثار معروف اخلاقى در اسلام قرار دارند که هیچ اثرى با آنها برابرى نمى‏کند.
3- بحار، ج 22، ص 391
4- نهج البلاغه، خطبه 182

5- تلخیص و اقتباس با تغییرات و اضافاتى از کتاب «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام‏»، فصل آخر.
6- الذریعه، جلد اول.
اهمیت ‏بحثهاى اخلاقى
این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مى‏دهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مى‏یابد; همان‏گونه که گفته‏اند:

اقوام روزگار به اخلاق زنده‏اند
قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى‏کند، و به آتش مى‏کشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مى‏کند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى‏پاشد، و بى‏گناهان را به خاک و خون مى‏کشد!

آرى! او ممکن است‏به ظاهر متمدن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است، که نه حلال را مى‏شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
با این اشاره به سراغ قرآن مى‏رویم و این حقیقت را از زبان قرآن مى‏شنویم; در آیات زیر دقت کنید:
1 – هو الذى بعث فى‏الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره جمعه، آیه‏2)

2 – لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره آل عمران، 164)
3 – کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آیه‏151)

4 – ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم (سوره بقره، آیه‏129)
5 – قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات‏9 و 10)
6 – قد افلح من تزکى و ذکر اسم رب-ه فصلى (سوره اعلى، آیات 14 و 15)
7 – و لقد آتینا لقمان الحکمه ان اشکر لله (سوره لقمان، آیه‏12)

ترجمه:
1 – او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!

2 – خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمت‏بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت‏به آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.

3 – همان‏گونه (که با تغییر قبله نعمت‏خود را بر شما ارزانى داشتیم) رسولى از خودتان در میانتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت‏بیاموزد، و آنچه را نمى‏دانستید، به شما یاد دهد.
4 – پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز! تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت‏بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار قادرى)!
5 – هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد – و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!

6 – به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد) رستگار شد – و (آن کس) نام پروردگارش را یاد کرد، سپس نماز خواند!
7 – ما به لقمان حکمت (ایمان و اخلاق) آموختیم (و به او گفتیم) شکر خدا را به جا آور!
چهار آیه‏نخستین در واقع یک حقیقت را دنبال مى‏کند، و آن این‏که یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است

; حتى مى‏توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم کتاب و حکمت که در نخستین آیه آمده، مقدمه‏اى است‏براى مساله تزکیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى که هدف اصلى علم اخلاق را تشکیل مى‏دهد.
شاید به همین دلیل «تزکیه‏» در این آیه بر «تعلیم‏» پیشى گرفته است، چرا که هدف اصلى و نهائى «تزکیه‏» است هرچند در عمل «تعلیم‏» مقدم بر آن مى‏باشد.

و اگر در سه آیه‏دیگر (آیه دوم و سوم و چهارم از آیات مورد بحث) «تعلیم‏» بر «تزکیه اخلاق‏» پیشى گرفته، ناظر به ترتیب طبیعى و خارجى آن است، که معمولا «تعلیم‏» مقدمه‏اى است‏براى «تربیت و تزکیه‏»; بنابراین، آیه‏اول و آیات سه گانه اخیر هر کدام به یکى از ابعاد این مساله مى‏نگرد. (دقت کنید)
این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست که منظور از این تقدیم و تاخیر این است که این دو (تعلیم و تربیت) در یکدیگر تاثیر متقابل دارند; یعنى، همان‏گونه که آموزشهاى صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکیه نفوس مى‏شود، وجود فضائل اخلاقى در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتى مى‏تواند به حقیقت علم برسد که از «لجاجت‏» و «کبر» و «خودپرستى‏» و «تعصب کورکورانه‏» که سد راه پیشرفتهاى علمى است‏خالى باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى‏افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا مى‏ماند.

این نکات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقت است:
اولین آیه، قیام پیغمبرى که معلم اخلاق است‏به عنوان یکى از نشانه‏هاى خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت‏» را «ضلال مبین‏» و گمراهى آشکار شمرده است (و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین) و این نهایت اهتمام قرآن را
اصول اخلاقى نفى شده در اسلام
الف:اصل غدر

بعضى از اصول را ما مى‏بینیم از پیغمبر تا امام عسکرى همه آن را طرد کرده‏اند،مى‏فهمیم که اینها معیارهاى قطعى و جزمى است که در همه شرایط باید نفى بشود.
آنهایى که مى‏گویند اخلاق مطلقا نسبى است،ما از آنها سؤال مى‏کنیم:مثلا یکى از معیارها که افراد در سیره‏هاشان ممکن است‏به کار ببرند همان اصل غدر و خیانت است.اکثریت قریب به اتفاق سیاستمداران جهان از اصل غدر و یانت‏براى مقصد و مقصود خودشان استفاده مى‏کنن

د.بعضى تمام سیاستشان بر اساس غدر و خیانت است و بعضى لا اقل جایى از آن استفاده مى‏کنند،یعنى مى‏گویند در سیاست،اخلاق معنى ندارد،باید آن را رها کرد.یک مرد سیاسى قول مى‏دهد،پیمان مى‏بندد،سوگند مى‏خورد ولى تا وقتى پایبند به قول و پیمان و سوگند خودش هست که منافعش اقتضا کند،همین قدر که منافع در یک طرف قرار گرفت،پیمان در طرف دیگر،فورا پیمانش را نقض مى‏کند.چرچیل در آن کتابى که در تاریخ جنگ بین الملل دوم نوشته است و یک وقت روزنامه‏هاى ایران منتشر مى‏کردند و من مقدارى از آن را خواندم،وقتى که حمله متفقین به ایران را نقل مى‏کند مى‏گوید:«اگر چه ما با ایرانیها پیمان بسته بودیم،قرار داد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کارى مى‏کردیم‏».بعد خودش به خودش جواب مى‏دهد،مى‏گوید:«ولى این معیارها:پیمان و وفاى به پیمان،در مقیاسهاى کوچک درست است،

دو نفر وقتى با همدیگر قول و قرار مى‏گذارند درست است اما در سیاست،وقتى که پاى منافع یک ملت در میان مى‏آید،این حرفها دیگر موهوم است.من نمى‏توانستم از منافع بریتانیاى کبیر به عنوان اینکه این کار ضد اخلاق است چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بسته‏ایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیت است.این حرفها اساسا در مقیاسهاى کلى و در شعاعهاى خیلى وسیع درست نیست‏».این همان اصل غدر و خیانت است

،اصلى که معاویه در سیاستش مطلقا از آن پیروى مى‏کرد.آنچه که على علیه السلام را از سیاستمداران دیگر جهان-البته به استثناى امثال پیغمبر اکرم-متمایز مى‏کند این است که او از اصل غدر و خیانت در روش پیروى نمى‏کند و لو به قیمت اینکه آنچه دارد و حتى خلافت از دستش برود،چرا؟چون مى‏گوید اساسا من پاسدار این اصولم،فلسفه خلافت من پاسدارى این اصول انسانى است،پاسدارى صداقت است،پاسدارى امانت است،پاسدارى وفاست،پاسدارى درستى است،

و من خلیفه‏ام براى اینها،آن وقت چطور ممکن است که من اینها را فداى خلافت کنم؟!نه تنها خودش چنین است،در فرمانى که به مالک اشتر نوشته است نیز به این فلسفه تصریح مى‏کند.به مالک اشتر مى‏گوید:مالک!با هر کسى پیمان بستى و لو با کافر حربى،مبادا پیمان خودت را نقض کنى.مادامى که آنها سر پیمان خودشان هستند،

تو نیز باش.البته وقتى آنها نقض کردند دیگر پیمانى وجود ندارد.(قرآن هم مى‏گوید: فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم (1) .در مورد مشرکین و بت‏پرست‏هاست که با پیغمبر پیمان بسته بودند:مادامى که آنها به عهد خودشان وفادار هستند،شما هم وفادار باشید و آن را نشکنید.اما اگر آنها شکستند،شما نیز بشکنید).مى‏فرماید:مالک!هرگز عهد و پیمانى را که مى‏بندى، با هر که باشد،با دشمن خونى خودت،با کفار،با مشرکین،با دشمنان اسلام،آن را نقض نکن

.بعد تصریح مى‏کند،مى‏فرماید: براى اینکه اصلا زندگى بشر بر اساس اینهاست،اگر اینها شکسته بشود و محترم شناخته نشود دیگر چیزى باقى نمى‏ماند (2) . متاسفم که عین عبارات را حفظ نیستم و الا به قدرى على ابن مطلب را زیبا بیان مى‏کند که دیگر از این بهتر نمى‏شود بیان کرد.
حالا اینهایى که مى‏گویند اخلاق مطلقا نسبى است،من از اینها مى‏پرسم:آیا شما براى یک رهبر،اصل غدر و خیانت را هم نسبى مى‏دانید؟یعنى مى‏گویید در یک جا باید خیانت کند،در جاى دیگر خیانت نکند،در یک شرایط اصل غدر و خیانت درست است،در شرایط دیگر خلاف آن؟یا نه،اصل غدر و خیانت مطلقا محکوم است.

ب.اصل تجاوز
اصل تجاوز چطور؟یعنى از حد یک قدم جلوتر رفتن حتى با دشمن.آیا آنجا که اسب ما مى‏رود،با دشمن و لو مشرک،حالا که او دشمن است و مشرک و ضد مسلک و عقیده ما،دیگر حدى در کار نیست؟قرآن مى‏گوید حد در کار است‏حتى در مورد مشرک.مى‏گوید: و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا (3) اى مسلمانان!با این کافران که با شما مى‏جنگند بجنگید ولى و لا تعتدوا .اینجا اساسا سخن از کافر است:

با کفار و مشرکین هم که مى‏جنگید حد را از دست ندهید.یعنى چه حد را از دست ندهید؟این را در تفاسیر ذکر کرده‏اند،فقه هم بیان مى‏کند:پیغمبر اکرم در وصایاى خودشان همیشه در جنگها توصیه مى‏کردند،على علیه السلام نیز در جنگها توصیه مى‏کرد-و در نهج البلاغه هست-که وقتى دشمن افتاده و مجروح است و مثلا دیگر دستى ندارد تا با تو بجنگد،به او کارى نداشته باشید.فلان پیر مرد در جنگ شرکت نکرده،به او کارى نداشته باشید.

به کودکانشان کارى نداشته باشید.آب را بر آنها نبندید.از این کارهایى که امروز خیلى معمول است(مثل استفاده از گازهاى سمى)نکنید.گازهاى سمى در آن زمان نبوده ولى استفاده از آن نظیر این کارهاى غیر انسانى و ضد انسانى و مثل این است که آب را ببندند.اینها دیگر از حد تجاوز کردن است.حتى ببینید راجع به خصوص کفار قریش،قرآن چه دستور مى‏دهد؟اینها الد الخصام پیغمبر و کسانى بودند که نه تنها مشرک و بت پرست و دشمن بودند

بلکه حدود بیست‏سال با پیغمبر جنگیده بودند و از هیچ کارى که از آنها ساخته باشد کوتاهى نکرده بودند.عموى پیغمبر را همینها کشتند،عزیزان پیغمبر را اینها کشتند،در دوره مکه چقدر پیغمبر و اصحاب و عزیزان او را زجر دادند!دندان پیغمبر را همینها شکستند،پیشانى پیغمبر را همینها شکستند،و دیگر کارى نبود که نکنند. ولى آن اواخر،دوره فتح مکه مى‏رسد.سوره مائده آخرین سوره‏اى است که بر پیغمبر نازل شده.بقایایى از دشمن باقى مانده ولى دیگر قدرت دست مسلمین است.در این سوره مى‏فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا;و لا یجرمنکم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى‏» . (4)
خلاصه مضمون این است:اى اهل ایمان!ما مى‏دانیم دلهاى شما از اینها پر از عقده و ناراحتى است،شما از اینها خیلى ناراحتى و رنج دیدید،ولى مبادا آن ناراحتیها سبب بشود که حتى درباره این دشمنها از حد عدالت‏خارج بشوید.

این اصل چه اصلى است؟[مطلق است‏یا نسبى؟]آیا مى‏شود گفت که از حد تجاوز کردن در یک مواردى جایز است؟خیر،از حد تجاوز کردن در هیچ موردى جایز نیست.هر چیزى میزان و حد دارد،از آن حد نباید تجاوز کرد.حد تجاوز در جنگ چیست؟

مى‏پرسم با دشمن براى چه مى‏جنگى؟یک وقت مى‏گویى براى اینکه عقده‏هاى دلم را خالى کنم.آن،مال اسلام نیست.ولى یک وقت مى‏گویى من با دشمن مى‏جنگم تا خارى را از سر راه بشریت‏بردارم.خوب،خار را که برداشتى دیگر کافى است.آن شاخه که خار نیست،شاخه را براى چه مى‏خواهى بردارى؟!این،معنى حد است.

 

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله در مورد بررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله در مورد بررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته مشاوره روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر دارای 98 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته مشاوره روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته مشاوره روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته مشاوره روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر :

هدف ازتحقیق حاضربررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته روان شناسی ومشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که فرضیه عنوان شده عبارت از اینکه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی رابطه معنی داری وجود دارد که جامعه مورد مطالعه عبارتند ازدانشجویان دختررشته روان شناسی ومشاوره است که ازبین جامعه مورد نظر

80نفربه عنوان نمونه انتخاب گردیده وآزمون شخصیت روان نژندی کوندور وهمین طور درک ازخویشتن راتوس برروی آنها اجراگردیده است که جهت آزمون فرضیه تحقیق ازروش آماری ضریب هم بستگی پپیرسون استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان داد که بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی رابطه معنی داری وجود دارد (5% p<)است .

فصل اول
“کلیات تحقیق”

مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است وبدین خاطر ادامه زندگی وی به شیوه ای معقول وموفقیت آمیزبه صورت انفرادی تقریبا غیرممکن است .انسان ازبدوتولد با دیگران ارتباط برقرارمیکند این دیگران درمرحله بسیارمحدود است وشامل گروه کوچک خانواده می باشد
اما درمسیررشد با گروههای دیگری که به تدریج بزرگترمی شوند مانند همبازیها ،دوستان ،که درزمینه رشد اجتماعی وی رافراهم می آورند .رشد اجتماعی فردمانند سایرزمینه های رشدی اوکم کم وسعت یافته وتقریبا تمام فعالیتهایش تحت تاثیر اطرافیان قرارمی گیرد ، رشد اجتماعی هم چنین برای بیشتر افراد به تدریج وبه طورطبیعی دربرخورد با تجربه ها حاصل می گردد

رفتارمناسب ومطلوب اجتماعی میتواند برای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی نقش بسزایی داشته باشد . دردوره نوجوانی ، رشد فرد درجنبه های مختلف ادامه می یابد .علائم برخی ازجنبه های رشد مانند رشد جسمی رابه سرعت وبایک نگاه میتوان دریافت مثل رشد وزن وقد که به

طورآشکار ازافزایش وزن وبلند شدن قد مشهود است ، شخصیت هم باید تاثیر تربیت درست ومناسب قرارگیرد وگاهی عدم روابط درست ومناسب با اطرافیان باعث ایجاد روابط نادرست وشخصیت روان نژندی درفرد می شود که تمام اینها می تواند دررسیدن به خود شکوفایی وخودیابی نقش منفی داشته باشد واگراین روابط به درستی صورت نپذیرد موفقیت اودربه کارگیری استعدادها وشکوفا ساختن آنها به حداقل خواهد رسید به علاوه بسیاری از روابط ورفتارهای مناسب ونامناسب مثل به اوج رسیدن ، شکوفا شدن شخصیت ویا خودخواهی ووابستگی به دیگران درتشخیص وتمیز بین واقعیت ها ، رویا ها وتخیلات که جزرفتار ضد اجتماعی روان نژندی است که دراین حالت فرد دربسیاری ازموارد نمی تواند درست تصمیم بگیرد ویا بتواند برنامه ریزی خود برای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی که تمام اینها بستگی به اوضاع اجتماعی وخانوادگی وفردی افراد دردوره نوجوانی وجوانی دارد وتاکید روان شناسی انسان گرابرای کتنگری وخود

شکوفایی ورسیدن به خود پنداره قوی رامیتوان بانقل قول معروف کارل راجرز نشان داد : ارگانیزم یک گرایش وتلاش اساسی دارد – شکوفا کردن – حفظ نمودن وتقویت کردن خود تجربه گر ، ارضا کردن نیازهای فیزیولوژیکی – ارگانیزم راحفظ وتقویت میکند تافرد بتواند ازشخصیت روان نژندی دورشود .
بیان مساله
درک ازخویشتن وخود پنداره تلاش فطری درجهت رشد کردن است وخودپنداره فرایند است ، فرایند پشت سرگذاشتن نزولی – ارزیابی های دفاعی ووابستگی به دیگران همراه با پیش روی به سمت جرات آفریدن ، ارزیابی های واقع بینانه وخودگرائی است ، خودشکوفایی جریان زیربنایی حرکت به سمت تحقق بخشیدن سازنده امکانات فطری است ؛ خودشکوفایی تحقق بخشیدن هرچه

کاملتراستعدادها ، قابلیت ها وتوانایی های انسانی است درمسیراصلی که خود پنداره رابه عنوان فرایند مشخص میکند ، استقلال وگشودگی به تجربه وتجربه پذیری است ، استقلال به معنی دورشدن ازوابستگی به دیگران وپیشروی به سمت توانایی روزافزون متکی بودن به خود وتنظیم کردن رفتارخویش است واگرگاهی نیازها مطابق با قدرت یا نیرومندی شان درسلسله مراتب نباشد باعث به وجود آمدن شخصیت نامناسب وروان رنجوری درفردمی شود که گاهی اوقات باید

درنظرداشت که بعضی ازروابط مانند عدم روابط درست با دیگران وارزیابی ازاشخاص ودنیای اطراف درروابط بین فردی وعدم تحمل فشار وبالا بودن سطح اضطراب وتمام این عوامل باعث به وجود آمدن شخصیت روان نژندی درفردمی شود که برای درک خود پنداره دچار اختلال می شویم .
آیا بین خود پنداره و شخصیت روان نژندی رابطه وجود دارد؟
اهمیت وضرورت تحقیق
به نظرمی رسد که برخی نگرش ها واعمال والدین موجب میشود که جوان به عزت نفس خوبی برسد یکی ازتحقیقات نشان داده است که والدین ونوع رفتارفرد وشناخت شخصیت درراه خود میتواند فردرابه خویشتن یابی برساند وازتواناییها وضعف های خود آگاهی داشتن وخودرابا آنچه شخصی تروبا ارزش تراست پذیرفتن ومنظوراین است که فرد بتواند به خودیابی وخود شکوفایی برسد ودرشناخت رفتارنادرست وافکارپریشی خود راه درستی راانتخاب کند که امید است با ارائ

ه این گونه تحقیقات وارائه راه حلهای مناسب بتوانیم میزان افکارروان پریشی راکاهش دهیم وشخصیت فرد را درجهت مثبت آن راهنمایی کنیم وهمین طوربرای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی قدم مناسب ومثبتی برداریم واهمیت وضرورت این تحقیق درمراکزآموزشگاهی ونهاد خانواده میتواند نقش بسزایی داشته باشد .

فرضیه تحقیق
بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دختران دانشجو رابطه معنی داری وجود دارد .
متغیرهای تحقیق
خود پنداره = متغیر مستقل
شخصیت روان نژندی = متغیروابسته

 

تعاریف نظری وعملیاتی واژه ها ومفاهیم
خود پنداره : عبارتند است ازآگاهی مناسب ومثبت ازخودداشتن وازتوانائیها وضعفهای خود آگاهی داشتن وخود را با آنچه شخصی تروبا ارزش تر است پذیرفتن وخود را تائید کردن وقبول کردن وبه نیازهای خود پاسخ دادن وهدفهایی دررسیدن به خود شکوفایی واوج برای نیل به آنها و راههایی رابرگزیدن .(دادستان 1385)
تعریف عملیاتی : عبارتند از نمره ای است که آزمودنی ازآزمون درک ازخویشتن رابدست آورده است .
شخصیت روان نژندی : عبارتند از عدم نگرش مثبت به خود وعدم خود پذیری وغیرواقع گرایانه به ارزیابی خودپرداختن وعدم رابطه به طورآشکار با دیگران ونشانگان روان رنجوری آشکار تحمل فشار درحد پایین وسطح اضطراب بالا داشتن وعدم تعادل عاطفی داشتن .
وبالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی ازآزمون شخصیت روان نژندی کوندوربدست می آورد.

فصل دوم
“پیشینه و ادبیات تحقیق”

 

درارزیابی رفتارباید توجه کرد که رفتارچه کسی ، درچه شرایط ، وموقعیتی وبا چه فراوانی وشدتی مورد بررسی قرارمی گیرد ، چراکه زمانی میتوانیم برداشت وتفسیرجامعی ازرفتاریک فرد داشته باشیم که شرایط زمانی ومکانی ، موقعیت بروزرفتاروویژگی های زیستی ، ذهنی وروانی وی رامورد توجه کافی قراردهیم .
تعریف شخصیت :
دررابطه با شخصیت تعریف واحدی که موردقبول تمامی روان شناسان ومتخصصان دیگررشته های وابسته باشد ، وجود ندارد . مادراینجا به تعریفی که در«روان شناسی هیلگارد » به عنوان یکی ازمعتبرترین کتاب روان شناسی دنیا ، آمده است ، اشاره می نماییم : شخصیت رامیتوان الگوهای معین ومشخصی ازافکار، هیجان ها ورفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هرفرد با مح

یط مادی واجتماعی راشکل میدهند(آتکینسون، 1383، ج 2؛ 104) اگردرزندگی روزمره ازمابخواهند که شخصیت کسی راتوصیف کنیم ، احتمالا ازصفات شخصیتی چون باهوش ، برون گرا وبا وجدان استفاده می کنیم .روان شناسان شخصیت همواره کوشیده اند با ضابطه مند کردن نحوه استفاده ازصفات شخصیتی درزندگی روزمره به روش هایی رسمی برای توصیف وسنجش شخصیت دست یابند .روان شناسان درپاسخ به این سوال که « عوامل پایه ای شخصیت چه تعدادهستند ؟

» به چندین دسته تقسیم گشته اند . مثلا ریموند کتل ( 1957؛ 1966) (Raymond Cattel) عوامل پایه ای شخصیت رابه 16 صفت وهانس آیزنک ( Hans Eysenk) روان شناس انگلیسی این عوامل رابه 2یا 3صفت تقسیم نموده اند ، محققان دیگر هرکدام به اعداد دیگری رسیده اند اما آنچه که مشخص است حتی با روش تحلیلی دقیق نیزنمی توان جواب قاطعی به این سوال داد .برخلاف

تمام این اختلاف نظرها بسیاری ازپژوهشگران درمورد پنج بعد صفتی اجماع کرده اند که امروزه به نام « خمسه کبیره » خوانده می شوند وبرای تلخیص آنها ازواژه « باروت» استفاده میکنند : « برون گرایی ، اشتیاق برای تجارت تازه ، روان نژندی گری ، وجدان گرایی وتوافق پذیری » (1) ( OCEAN) قابل ذکراست که برای هریک ازاین پنج عامل، نیز مقیاس های صفتی خاصی برای ارزیابی مشخص نموده اند .به نظربسیاری ازمحققان وروان شناسان، کشف ومعتبر شناخته شدن این خمسه نقط

ه عطف بزرگی درروان شناسی شخصیت دردوران معاصر به شمارمی رود.(دوستی 1284) تااینجا به طور اجمال با مفهوم شخصیت وعوامل مشخص کننده آن آشنا شدیم ، اینک می پردازیم به عوامل تاثیرگذار درتنوع شخصیت افراد یابه عبارت دیگر بررسی ریشه های تنوع رفتاری افراد که رفتارپژوهان وزیست شناسان بیش ترآن رادرعوامل ژنتیکی ومحیطی (genetic factors

Environmental &) دنبال می نمایند .
تعریف دنیای درون شخصیت انسان
زمانی که استفاده تفکرات خود رابدست می گیرد ، وسیستم فکری اش ازحال وهوای غریزی با اندیشیدن روبه تکامل می رود ، هرازگاهی درتضاد با قوانین عمومی جوامع انسانی درفضای ذهنی خود چارچوب هایی با قوانین وضابطه های مخصوص ودلخواه خود ، ترسیم می کند .ریشه های این قوانین عموما درتقابل آنچه به صورت عرفی درجامعه انسانی ای که درآن زندگی می کند ،شکل میگیرد .خواستهای یک انسان در دنیای درونی شخصیتش ، به گونه ایست که صرفا درهما

ن محدوده ، بدون مقایسه با قوانین وعرفیات دنیای بیرونی مشروعیت پیدامیکند ودرصورتی که هرچیزی ازآن ، با قوانین وضوابط دنیای بیرونی منطبق شود دیگرازشکل متعلقات دنیای درون شخصیت انسان خارج میگردد .این فضای ذهنی ، غالبا بدون درنظرگرفتن یک بعد مشخص وبا حجم خاصی درذهن شکل می گیرد وهرلحظه امکان تغییر وضعیت ویا تعاریف رادارد . نبود محدودی

ت درپردازش قوانین وحتی تغییر درمواضع ، یکی ازبارزترین مشخصه های دنیای درون شخصیت انسانی بشمارمی رود . بزرگی مختصات شخصیت درونی این اجازه رابه انسان می دهد که به صورت سیال وبا فراغ خاطر، آنچه راکه درشخصیت بیرونی اش ، نمی تواند به آن عمل کند را، به صورت یک اندیشه پویا وفعال درذهن خود پرورش دهد .دنیای درونی شخصیت انسان تمام زوایای خود رااز محدودیت های بیرونی کسب می کند وشاید به زبان ساده تر هرآنچه دردنیای بیرون شخصیت انسان اورامحدود میکند ، دردنیای درونی شخصیتش به صورت یک عضو فعال وقابل توجه درمی آید .
این عضو قابلیت تغییر وتکثیر به صورت های مختلف رادارد . جالبست توجه داشته باشیم که یکی از مهمترین خصایص اندیشه ای دنیای درون شخصیت انسان ، تضاد با قوانین دنیای بیرونیست .بدین معنی که هرپدیده ای که دردنیای درونی شخصیت انسان مشروعیت دارد ، قطعا دردنیای بیرونی شخصیت وی مورد تهاجم قرارخواهد گرفت .این تهاجم هم ازسوی شخصیت بیرونی آن انسان

به خودش صورت می گیرد وهم دیگراعضای آن جامعه انسانی ای که با فرد دریک عرف وقانون زندگی میکنند .
منظورازقانون دراینجا صرفا قوانین حکومتی وولایتی نیست .این قوانین حتی درساختار باورها واعتقادات جامعه نیز به چشم می خورد .این باورها میتواند باورهای مذهبی ، دینی ، روانی ، فلسفی ، اجتماعی وغیره باشد .که درنهایت به عرفیات یک جامعه انسانی منتهی می شود

.داشتن یک باورخاص دردنیای بیرونی شخصیت یک انسان عموما ریشه درکششهای محیطی ، ژنتیکی ، جغرافیایی ،خانوادگی و;; دارد . اما باورهای دنیای درونی شخصیت انسان میتواند متاثرازآن کششها باشد ، اماقطعا خود آن کششها نیست .بلکه لزوما بایستی شاخه های جدیدی یا فلورانسهایی درراستای جهت هایی غیرازکششها ایجاد کند .به همین دلیل میگوییم که قطعا خود آن کششها نیست ، امامیتواندمتاثر از آنها باشد .باید توجه داشته باشیم که تمام باورها وقوانین دنیای درون شخصیت انسان ، ساخته ذهن وی خواهدبود که درمراحل ابتدایی فقط به فقط برای خود شخص ، آنهم دردنیای درونی شخصیت وی مشروعیت دارد .امانباید غافل بودکه این فضای قوانین وباورها قابلیتی بسیارارزشمند رادارند ؛ وآن امکان خروج ازذهن ودنیای درونی شخصیت انسان وجای گیری دردنیای درونی شخصیت دیگرانسانها ونهایتا درآمدن به صورت یک عرف اجتماعی ویا قوانین مشترک دنیای بیرونی شخصیت یک جامعه انسانی است .البته این اتفاق بسیارنادراست .اما بی تردید غیرممکن نیست .همانگونه که درتاریخ تمدن بشرمشاهده میشود ، تمام انسانهایی که بگونه ای ، بخش مهمی ازتاریخ تمدن انسانی راساخته اند ، یک سری قوان

ینی رادردنیای درونی شخصیت خود تعریف وپس ازسازماندهی وقوت بخشیدن به آن ، با استفاده از توانایی که براثرایمان به آنچه که دریافته اند ، آن رابه دنیای درونی شخصیت دیگرانسانها منتقل میکند .

تکثردرانتقال خود ایجاد عرف می کند وکم کم به بخشی ازدنیای بیرونی تبدیل می شود .البته اصل قوت شخصیت دنیای درونی رانباید ازیاد برد .
یعنی هیچ انسانی بدون داشتن یک دنیای درونی قوی درشخصیت خود نمی تواندسهمی درسازندگی تاریخ تمدن انسان راداشته باشد . پیامبران ، اندیشمندان بزرگ ویا کشور گشایانی همچون چنگیز، هیتلر ویا فلاسفه بزرگ ، میتوانند مثالهای خوبی ازاین دست باشند . بدون استثنا هرحرف نو وجدیدی که درجامعه انسانی مطرح میشود ، واثری درپی بیانش برروی جامعه انسانی می گذارد ، قطعا ساخته وپرداخته دنیای درونی شخصیت یک انسان است که به طورجدی آن را دردرون خود پردازش کرده است .
البته با توجه به مطالبی که گذشت نباید ازخاطرببریم ، که اثرات دنیای درونی شخصیت انسان ، لزوما نبایستی حتما درعر ف وقوانین یک جامعه انسانی بزرگ به ابعاد کره زمین ویا کوچک به ابعاد یک خانواده اثربگذارد .عموما این دنیای درونی شخصیت یک انسان ، صرفانیازهای روانی رابه صورت انفرادی مرتفع میکند وگاها درصورتی که ازقوت بالایی برخوردار باشد میتواند دردیگراعضا یک سیستم انسانی رسوخ کند .اما درمرحله اول این ساختار برای رهایی یک عضو سیستم ازقیود وبندهای عرفی واجتماعی دردرون فضای ذهنش شکل میگیرد .ازآنجاییکه هرآنچه درشخصیت دنیای درونی یک انسان شکل میگیرد ، درتضاد با باورهای بیرونی شخصیت خود ویا اجتماعی که درآن زیست روانی دارد ،می باشد ، بایستی تاآنجا که میتواند ، ازظهوروبروز آن تازمان قوت بخشیدن به چارچوبهایش ،خودداری کند .چراکه به طورطبیعی ، شخصیت بیرونی اجتماع ، به لحاظ یک باورمشترک ، به مقابله با آن خواهند پرداخت ؛ واگرشخص دردرون خود به قوت ساختاردنیای درونی شخصیتش دست نیافته باشد ، نه تنها درمقابل دیگرانسانها دچارمشکل خواهد شد ،بلکه حیثیت دنیای بیرونی اش نیزدچاراختلال میگردد.
باورها وقوانین موجود دردنیای شخصیت درون انسان درمواقع نیاز وگاها درپنهان ازچشم دیگران درشخصیت بیرونی وی به تمرین می پردازد ویا دررفتارانسان بروزمی کند . عموم رفتارهای بسیارخوب ویا بسیاربد به لحاظ ارزشی که درحرکات ورفتاریک انسان مشاهده می شود وبه نحوی درتضاد ویا تفاوت با دنیای بیرونی شخصیت عرفی یک جامعه است ، همه وهمه ریشه دردنیای درون شخصیت یک انسان دارد .(دادستان 1385)

عوامل تاثیرگذار درشکل گیری شخصیت
عده ای ازروان شناسان ومتخصصان ژنتیک ، « عوامل ژنتیکی » راتنها عامل شکل دهنده شخصیت انسان قلمداد می نمایند .بدین مفهوم که علاوه برخصوصیات ظاهری ، شخصیت انسان ودرپی آن تمام رفتارهای فردی واجتماعی اوبه الگوی ژنی به ارث رسیده ازوالدین بستگی دارد .یعنی اگرپدرفردی تندمزاج وعصبانی بود ، فرزند اونیز تند مزاج خواهدشد یا اگروالدین کودکی بزهکاربا

شند فرزند آنان نیز بزهکارخواهد شد چراکه ظهورتمام این خصوصیات ظاهری صرفا به عوامل ژنتیکی وابسته است . این دسته ازافراد به نحوی معتقد به « جبرژنتیکی » هستند یعنی اینکه تمام خصوصیات فیزیکی ورفتاری فرد راصرفا درالگوی ژنتیکی وی جستجو می نمایند .گروه دیگری نیز هستند که معتقدند اساسا عوامل اجتماعی وتجارب آدمی ، تعیین کننده رفتار شخصیتی فردمی باشند وتفاوت شخصیتی افرادبستگی به تجارب محیطی فرد با زمینه های متفاوت اجتماعی ، قومی ، وفرهنگی ،دارد .این گروه اصلا معتقد به عوامل ژنتیکی نیستند واستناد آنها به نمونه های خاص رفتارفردی واجتماعی افراد است که اصلا دروالدین آنها دیده نمی شده است .این دسته نیز درواقع قایله به « جبر محیطی » هستند یعنی تنها عامل تاثیرگذار درتربیت وشکل گیری شخصیت والگوی رفتاری انسان توجه نمود . هیچ کدام ازعوامل ذکرشده علت تامه شکل گیری شخصیت والگوی خصوصیات رفتاری افراد نبوده بلکه این عوامل به نحوه اقتضا تاثیرگذارهستند که بدان اشاره می شود .اینکه به چگونگی اثرگذاری هریک ازدوعامل ژنتیک ومحیط درشکل گیری شخصیت آدمی می پردازیم .
1- عوامل ژنتیکی :افرادازهمان بدوتولد ازلحاظ خصوصیات فیزیکی ورفتاری متفاوت هستند که این تفاوت ها عمدتا معلول تفاوت های ژنتیکی آنها می باشد . تفاوت های ژنتیکی نیز خود معلول تنوع ژن های افراد می باشد که دردرون کروموزم های هرفرد یافت می شود .
تعداد کروموزم های سلول بدنی (Somatic cell) وسلول جنسی ( Germ cell) انسان به ترتیب 46 ( 23 جفت ) و23 عدد است . پس ازلقاح ازترکیب سلول جنسی نر ( اسپرم )وسلول جنسی ماده ( تخمک ) ، سلول تخم ( Zygot) حاصل می شود که دارای 23 جفت کروموزم ( 46عدد) می باشد .پس ازاین مرحله سلول تخم سیرتکاملی خودرا دررحم مادر طی می نماید تاآنکه به یک انسان کامل تبدیل گردد .شاید اولین نقطه تنوع افراد راباید درچگونگی جفت شدن کروموزم های اسپرم وتخمک جستجو نمود چراکه احتمالات بسیارزیادی برای این جفت شدن متصوراست .به قول « هریس ولیبرت » ( Haris & Liebert /1984) ازآنجا که کروموزم های 23 عددی سلول تخمک یا اسپرم هریک به طور تصادفی ازجفت های کروموزمی جدامی شوند به طور نظری 2 یا 8388608 احتمال ژنتیکی متفاوت برای شکل گیری تخمک واسپرم وجود دارد .این سلولهای جنسی ازنظر چگونگی وضعیت کروموزمی ، همگی دارای تفاوت های جزئی با یکدیگرند .این بدان معناست که یک صفت سلول جنسی زن ومرد که با یکدیگرترکیب می شوند به طورنظری احتمال ایجاد

70368744177664 گونه ، نطفه متفاوت ژنتیکی رادارد .به بیان دیگر احتمال اینکه شما به صورت کنونی خود ازپدرومادرتان متولد شده اید کمتر از 1 در70 تریلیون بوده است .
غرض اینکه ازیک پدرومادراحتمال حدود 70تریلیون نطفه متفاوت وجود دارد که هرکدام ازآنها مسلما خصوصیات ظاهری ورفتاری متفاوتی دارند واین بدان معناست که با دانستن خصوصیات ژنتیکی پدرومادرنمی توان دقیقا مشخص نمود که فرزند چه الگوی ژنتیکی راخواهد داشت .
ژن های رفتاری

همانطورکه ذکرشد تفاوت های ژنتیکی حاصل ازژن ها خود عامل مهمی درگوناگونی خصوصیات ظاهری ورفتاری می باشد چراکه ژنها اطلاعات وبرنامه هایی رابه همراه دارند که ویژگیهای ظاهری نظیر ساختمان بدن ، جنس ،رنگ پوست ، مو ، چشم ، وضعیت جسمانی وهمچنین ویژگیهای رفتاری فرد رامشخص میکنند .دانشمندان محاسبه نموده اند که حدود 20هزارژن درهرکروموزم انسانی یافت می شود لذا دریک سلول بدنی که حاوی 46 کروموزم است حدود 960000ژن یافت می شود که دربرگیرنده تمام خصوصیات ظاهری ورفتاری وی است .امروزه یکی اززیر مجموعه های رشته ژنتیک که خود به عنوان یک رشته مستقل مطرح است بحث « ژنتیک رفتاری » ( behavior Genetics) است. البته دراین حوزه برای مطالعه نحوه به ارث رسیدن صفات رفتاری ازترکیب شیوه های ژنتیک وروان شناسی ( Psycology) استفاده می شود .(Plomin1991) درواقع « ژنتیک رفتاری » می خواهد بداند که صفات روانی مثل توانایی ذهنی ،مزاج ، پایداری هیجانی ونظایرآن ،تا چه اندازه ازوالدین به فرزندان منتقل می شود.(Bouchard/1994) پس ازمدتها که دانشمندان درجستجوی کشف ژنهای رفتاری بودند برای نخستین بار درتاریخ ، چند ژن منفرد که کدی برای انواع مشخصی ازرفتارهستند مجزا گشتند . یکی ازتحولات قابل توجه ، کشفی بود که درسال 1996رخ داد . دراین کشف معلوم شد ژن واحدی که fru نامیده می شود تقریبا تمام حرکات ورفتارهای عاشقانه پروانه میوه نرراکنترل میکند .در 1996ژنی که در ایجاد « اضطراب » موثراست کشف شد . این ژن درانواع بلند وکوتاه وجود دارد .افراد واجد ژن های بلند درآزمون شخصیت ، نظرات خوش بینانه ای نسبت به آینده دارند وافراد واجد ژن های کوتاه دارای اضطراب ، نگرانی ونوروتیسم بالایی هستند . درهمان سال ، روان شناسان دانشگاه مینه سوتا با بررسی 2000دوقلوی متولد شده درسالهای 1936 تا 1955 درایالت مینه سوتا اعلام کردند که درنقطه استقرار شادمانی نظم وترتیبی وجوددارد که ظاهرا مبین ارتباط واتصال استواری با ژن های مااست.(کاکو ، 1381: 348- 345) درسال 1997 ، دانشمندان ژنی راکشف کردند که درحافظه انسان تاثیر گذاراست که این امر نقطه عطفی درتحقیقات ژنتیکی به شمار میرود .والترژیلبرت ( W.Gilbert) معتقد است که تا سال 2020این امرمیتواند دانشمندان راقادرسازد داروهایی بسازند که میتواند به افرادی حافظه ضعیفی دارند کمک کنند .« الکلیسم » شکل دیگری ازرفتاراست که تاکنون دانشمندان شواهدی برای ژنهای ایجادکننده آن درکروموزم های 1، 4، 8و16یافته اند .

چگونگی شکل گیری شخصیت دنیای درونی انسان
درشکل گیری وایجاد شخصیت هرانسانی ، کششهای متفاوتی اثرگذاراست .ازجمله این کششها میتوان ازکششهایی مانند محیط اجتماعی – خانواده – جغرافیا – آب وهوا – ژنتیک – فرهنگ وغیره نام برد .هریک ازاین عوامل به طرقی درساختمان شخصیت یک انسان جایگاهی برای خود ایجادمی کند .به طورمثال انسانهایی که دریک جغرافیای کوهستانی وآب وهوای سردرشد میکنند ، عموما مردمان دلیر ، شجاع وغیوری هستند ویا بالعکس کسانی که دریک منطقه آب وهوایی معتدل رشد می کنند ، غالبا انسانهایی رمانتیک واحساساتی هستند .درهرجامعه کششهای مخصوص همان جامعه برروی شخصیت فرد اثرمی گذارد وانسان رابه سمت خواستهای عمومی جامعه می کشاند .
ژنتیک نیز یکی دیگرازکششهای غالب به شمارمی آید که به صورت طبیعی یک سری ازخصلتهایی که درپدرومادرویا اجداد انسان موجودبوده رابه وی منتقل میکند ویا به تعبیری اورابه سمت خود می کشاند .فرم تربیت خانواده نیزیکی دیگرازشایع ترین کششهایی است که درساخت وشکل دهی شخصیت یک انسان اثرمی گذارد .اگردقتی دربسیاری ازرفتارهای ساده خود مثل نحوه غذاخوردن با خوش آمد وبد آمد نسبت به یک امرساده داشته باشیم ، درمی یابیم ، همه درکپیه برداری ما ازتربیت ورفتارخانواده ساخته شده است .

حال که عوامل مختلف اثرگذاردرشخصیت یک انسان به طورمختصر بیان گردید ، این سوال پیش می آید که چگونه دنیای درونی درذهن وشخصیت انسان شکل میگیرد ؟!!
درروانشناسی انسان به دودسته تقسیم می شود : 1- انسان طبیعی 2- انسان غیرطبیعی
انسانی که به موازات کششهای وارده ازسوی محیط – اجتماع – خانواده – جغرافیا – ژنتیک – آب وهوا و;;.رشد پیدامی کند ، انسان طبیعی نامیده می شود .
این طبیعی بودن درمعنی ارزش کلمه درمحاوره عام نمی باشد وصرفا یک واژه روانشناختی ا

ست بدین گونه که اگردرخانواده ای که همه دزد هستند فرزندی دزد پرورش پیدامی کند ، این فرزند به لحاظ روانشناسی یک انسان طبیعی به شمارمی آید .بدین سبب که مطابق باکششهای محیطی وخانوادگی که اورابه سمت دزد شدن سوق می داده هیچ مقاومت روانی نشان نداده وهمانگونه که کششها وی راجذب می کردند ، پاسخ داده وبه سمت آنها به صورت طبیعی روانه شده است . اما انسان غیرطبیعی ، انسانی است که برخلاف کششهای وارده عمل نماید وشاخه های جدیدی رابه نام فلورانس دربین کششهاایجاد کند .
به طورمثال اگردرهمان خانواده دزد ، فرزندی تحصیل کرده ومخالف با افکاردزدی پرورش پیداکند ، وی ازلحاظ روانشناسی موجودی غیرطبیعی می باشد.چراکه به کششهای محیط وخانواده پاسخ مثبت نداده وبرعکس فلورانسهایی دربین کششهای مختلف ایجاد نموده است .به بیانی ساده تر آنگونه که کششها وی را به سمت خود می کشاندند ،عمل ننموده وبه طورغیرطبیعی ازجریان کششها خارج شده است .تا اینجا مساله چندان خارق العاده ای اتفاق نمی افتد پس ازاین روند که شخص دربین کششها فلورانسهایی ایجاد می کنند ولزوما هم متعهد خواهند بود ، خود شاخه های جدیدی دردنیای ذهن وروان وی ایجاد می کند .
این شاخه های جدید ، گونه ای نو ومغایر ازکششها درروان شخص ایجادمیکند . وبه صورت غیره منتظره ای اورابه سمت خود جذب می کند تا اینجا هم مشکل چندانی به چشم نمیخورد .!! مشکل زمانی آغاز می شود که این شاخه های جدید وفلورانسها ، بایستی بایک هندسه معرفتی وشناخت هماهنگ ازجهان پیرامون همراه باشد .درغیراینصورت هریک ازشاخه های ایجاد شده درذهن ، وی رابه سمت خود می کشاند وبعضا میتواند ریشه بسیاری ازناهنجاری های اجتماعی رادراین فرم برخورد با فلورانسها جستجو نمود . چراکه خود هرفلورانسی به تنهایی نمایانگر یک تضاد تفکر وذهن فرد با کششهای محیطی ،خانوادگی و;; غیراست . وبه صورتی میتوان آنرروج ازهنجارهای پذیرفته کششهای اجتماعی ، خانوادگی و;. نام برد وناهنجاری واقعی زمانی اتفاق می افتد که یک هندسه معرفتی ( حاصل ازشناخت وتعریف هماهنگ بین مفاهیم جهان بیرونی ) برروی فلورانس ها ایجاد نگردد .
هرانسانی به فراخور نوع جامعه وفرهنگ واجتماعی که درآن رشد می کند ،نوعی نگاه وباورنسبت به جهان پیرامون خود پیدامی کند که جهان بینی می نامیم .امااین جهان بینی ، ازفیلترها وزوایای مختلف تعاریف ومشخصات مختلفی رابه انسان نشان می دهد .زوایای دید فلسفی ، علمی ،عرفانی ، هنری ،دینی ;. که همگی یک تعریف کلی درذهن ازدنیای پیرامون وجایگاه انسان می سازد .هندسه معرفتی پدیده ایست که وظیفه هماهنگی ویک سوکردن کلیات باورها ودانش های انسان رانسبت به جهان پیرامون به عهده دارد .

 

خود پنداره: خود
دربررسی انگیزش خود وتلاش های آن ، سه مسئله مهم وجود دارد ( بامیستر ، 1987):
1- توصیف کردن یا آفریدن خود
2- مرتبط کردن خودبه جامعه
3- کشف کردن وپرورش دادن استعداد خود .
درجستجوی توصیف کردن یا آفریدن خود ، ازخودمان می پرسیم کیستیم ، دیگران چگونه مارا می بینند ، بادیگران چه شباهت وتفاوتی داریم ، وآیا میتوانیم کسی شویم که دوست بداریم باشیم . درجستجوی مرتبط کردن خود به جامعه ، به این موضوع می اندیشیم که چگونه می خواهیم با دیگران رابطه برقرارکنیم ، چه جایی رادوست داریم دراین دنیای اجتماعی اشغال کنیم ، وچه نقش های اجتماعی برای ما وجود دارند ( وندارند ) .درجستجوی کشف کردن وپرورش دادن استعدادها ، چیزهایی راکه مورد علاقه ما هستند ونیستند کاوش می کنیم ، ارزش های کسانی راکه محترم می شمریم درونی می کنیم ، می کوشیم معنی بیافرینیم ، کشف کردن وپرورش دادن استعدادهای خودرادنبال میکنیم ، ووقت خود راصرف پرورش دادن برخی مهارت ها وروابط می کنیم ودرعین حال ترجیح میدهیم مهارت ها وروابط دیگران را نادیده بگیریم .
توصیف کردن یا به وجود آوردن خودنشان میدهد که چگونه خود پنداره رفتاررانیرومند وهدایت می کند برخی ازجنبه های توصیف خود صرفا به مانسبت داده شده است ( مثل ، جنسیت ) اما جنبه های دیگر آن را باید ازطریق پیشرفت وانتخاب ( مثل شغل ،دوستان ، ارزش ها ) به دست آورد .این مسئولیت ، جستجوی دائمی مارابرای توصیف کردن وآفریدن خود ، تلاشی انگیزشی می کند .
مرتبط کردن خودبه جامعه نشان می دهد که چگونه هویت رفتاررانیرومند وهدایت میکند .جامعه ازبرخی جهات ، ازنظر نقش هایی که به افراد اجازه میدهد دنبال کنند ، خشک وانعطاف ناپذیراست .جامعه برای تعیین کردن رابطه فرد با دیگران ( مثل همسر) وبا جامعه ( مثل مشاغل ) ،مقداری حق انتخاب وحتی تا اندازه ای مسئولیت می دهد این حق انتخاب ودرونی کردن مسئولیت ، تلاش برای مرتبط کردن خود به جامعه راتلاشی انگیزشی می کند .

کشف کردن وپرورش دادن استعداد خود نیز تلاشی انگیزشی است ، تلاشی که عامل بودن رانشان میدهد .عامل بودن یعنی عامل (خود) قدرت وقصد عمل کردن رادارد .عامل بودن ، انگیزش نهفته درخود رانشان می دهد .بنابراین ،عامل بودن ، نیروی انگیزشی طبیعی رامی رساند که ازدرون فرد ، نه از درون محیط یا فرهنگ ، سرچشمه میگیرد . این احساس عامل بودن روبه رشد ، استعداد خود راتلاشی انگیزشی می کند .
مساله عزت نفس

قبل ازاینکه درباره خود پنداره ، هویت ، وعامل بودن بحث کنیم ، بد نیست قدری مکث کنیم وعقیده اساسی ای راکه افراد زیادی به آن پایبند هستند ، به چالش بطلبیم ؛ یعنی ، بهترین راه برای افزایش دادن انگیزش دیگران این است که عزت نفس آنها رابالا ببریم .آموزگاران ، کارفرمایان ، ومربیان همواره وبا اشتیاق می گویند برای با انگیزه کردن دانش آموزان ، کارمندان ، وورزشکاران ، باید با عزت نفس آنها را بالا برد.کاری کنید که آنها ازآنچه هستند احساس رضایت کنند ، بعد ببینید که چه چیزهای شگفت آوری آشکارمیشود .
بالابردن عزت نفس هدف خوبی است .هرچه باشد ، عزت نفس با شادبودن ، همبستگی مثبت دارد.(دینرودینر/1996) .اما مشکل تقویت کردن عزت نفس به عنوان یک مداخله انگیزشی این است که « تقریبا هیچ یافته ای وجود ندارد که نشان دهد عزت نفس موجب چیزی می شود ، بلکه ،عزت نفس راکل موفقیت ها وشکست ها به وجود می آورند ;.. چیزی که باید بهبود یابد عزت نفس نیست ،بلکه بهبود مهارت های ما[برای پرداختن ]به دنیاست » (سلیگمن ، نقل شده درآزار،1994)به عبارت دیگر ، دررابطه عزت نفس با عملکرد خود ، عزت نفس متغیر علیتی نیست .دراین رابطه ،دو پژوهشگرنتیجه گرفتند که عزت نفس « عمدتا نتیجه تراکم موفقیت ها وشکست های مرتبط با پیشرفت است وتاثیر مهمی برپیشرفت بعدی ندارد » (هلمک وون آکن ، 1995) همین پژوهشگران به امتیاز« مدل پرورش مهارت » به عنوان بهترین روش برای ساختن خود پنداره قوی وانعطاف پذیر درکودکان دوره ابتدایی اشاره کردند .
نکته مهم نهفته دراین دونقل قول ، جهت تاثیر علیتی بین عزت نفس وپیشرفت /زایندگی / عملکرد خود است .عزت نفس وپیشرفت ، همبستگی مثبت با هم دارند ( بولس، 1999؛دیویس وبرمبر، 1999) . اما بابالا رفتن عزت نفس موجب بالا رفتن پیشرفت نمی شود ، بلکه افزایش پیشرف 1995؛ مارش ، 1990؛ شی یروکرات ، 1979 ؛ شالویک وهاگتوت ، 1990 ) عزت نفس نشان می دهد که زندگی چگونه میگذرد ، امااین منبع انگیزشی نیست که به افراد امکان دهد کاری کنند که زندگی خوب پیش برود .پس نتیجه می گیریم ، شواهدی وجودندارد که نشان دهد تقویت کردن عزت نفس افراد، عملکرد آنها را بهبود خواهد بخشید (بامیستر وهمکاران ، 2003)
افرادی که عزت نفس پایین دارند ازسطح بسیاربالای اضطراب رنج می برند .مهمترین امتیاز عزت نفس بالااین است که ازخود دربرابر افسردگی واضطراب محافظت می کند (آلوی وآبرامسون ، 1988؛ گرینبرگ وهمکاران ، 1992؛ سولومون ، گرینبرگ وپیزینسکی ، 1991) بنابراین عزت نفس

پایین ؛ افراد رادربرابر اضطراب آسیب پذیر می سازد .اما چون عزت نفس پایین بداست به معنی آن نیست که سعی دربزرگ کردن عزت نفس خوب است .درواقع ،عزت نفس بزرگ شده ، جنبه تی

ره ای دارد .افرادی که خود انگاره بزرگ شده ای دارند ، وقتی خود انگاره مطلوب آنها تهدید می شود ، بسیارمستعد پرخاشگری واعمال خشونت بارهستند ( بامیستر ، اسمارت ، وبودن ، 1996) برای مثال ، وقتی افراد دارای عزت نفس بسیاربالا احساس کنند که درحضوردیگران مسخره شده اند ، شدیدا مستعد اعمال پرخاشگری انتقامجویانه می شوند . به این دودلیل ، افزایش عزت نفس هیچ چیزخوبی به بارنمی آورد ، وتهدید شدن خود انگاره بزرگ شده ، پیش درآمد خشونت انتقامجویانه است .

 

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   46   47      >