مقاله تفاوت تناسخ با معاد جسمانی
نوشته شده به وسیله ی ali در تاریخ 96/4/14:: 11:11 عصر
مقاله تفاوت تناسخ با معاد جسمانی دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تفاوت تناسخ با معاد جسمانی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تفاوت تناسخ با معاد جسمانی
چکیده
مقدّمه
تناسخ
اقسام تناسخ
1 تناسخ مطلق
2 تناسخ محدود
فرقه تناسخیه
ابطال تناسخ
1 تعلّق دو نفس به یک بدن14
2 نبودن هماهنگی میان نفس و بدن
تناسخ ملکوتی
بررسی تناسخ ملکوتی
معاد
معاد جسمانی روحانی
برهان حکیم زنوزی بر معاد جسمانی – روحانی
تفاوت تناسخ با معاد جسمانی
نقد تناسخ نزولی
نقد تناسخ صعودی
تفاوت رجعت با معاد جسمانی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تفاوت تناسخ با معاد جسمانی
ابراهیمی دینانی، غلامحسین، اندیشههای حکیم زنوزی درباره معاد، تهران، حکمت، 1368
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، چ دوم، تهران، دفتر نشر کتاب، 1403 ق
ـــــ، الاضحویه فی المعاد، تهران، شمس تبریزی، 1382
ـــــ، النجاه، تهران، دانشگاه تهران، 1364
احسائی، ابن ابیجمهور، عوالی اللئالی، قم، سید الشهداء(ع)، 1405 ق
جرجانی، علیبن محمد، التعریفات، بیروت، دارالسّرور، 1408ق
حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل نفس، تهران، امیرکبیر، 1371
حکمت، علی اصغر، تاریخ ادیان، تهران، گوته، 1371
حلّی، حسنبن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن حسنزاده آملی، قم، جامعه مدرسین، 1407ق
راغب اصفهانی، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، قم، دفتر نشر کتاب، بیتا
سبحانی، جعفر، اللهیات، قم، مؤسسهالامام الصادق(ع)، 1417ق
ـــــ، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت و عقل، ترجمه علی شیروانی، تهران، الزهرا، 1370
ـــــ، منشور جاوید، اصفهان، کتابخانه عمومی امیرالمومنین، 1364-1360
شریف، میان محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370
شرتوتی اللبنانی، سعید، اقرب الموارد، قم، منشورات مکتبه آیه ا;العظمی المرعشی النجفی، 1403ق
صادقی، مجید، «نفس و تناسخ»، مشکوه، ش 58 و 59، بهار و تابستان 1377، ص157-179
ملاصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی)، زاد المسافر، چ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1381
ـــــ، حکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار الاحیاء التراث، 1981م
ـــــ، رساله سه اصل، تهران، دانشگاه علوم معقول و منقول، 1340
ـــــ، شواهد الربوبیه، مشهد، المرکز الجامعی للنشر، 1360
ـــــ، العرشیه، تهران، مولوی، 1361
ـــــ، المبداء و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1357
ـــــ، مفتاح الغیب، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگی، 1363
ـــــ، اسرار الآیات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1360
طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین، 1417 ق
غروی اصبهانی، محمدحسین، «رساله فی اثبات المعاد الجسمانی»، تصحیح رضا استادی، نور علم، ش12، آبان 1364، ص135-140
فیاضی، غلامرضا، علمالنفس فلسفی، تحقیق محمدتقی یوسفی، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)،1389
قربانی، رحیم، «براهین ابطال تناسخ در حمکت متعالیه در بوته نقد»، معرفت فلسفی، ش2، زمستان 1386، ص 96-53
مدرس، آقاعلی، «سبیل الرشاد فی اثبات المعاد»، تصحیح محسن کدیور، نامه مفید، ش8، زمستان 1375، ص97-152
مطهّری، مرتضی، معاد، تهران، صدرا، 1373
ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، چ چهارم، تهران، سازمان انتشارات، 1344
ناصح، علی احمد، دونادون یا رجعت، قم، ستاد منطقه دو کشوری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372
نیکزاد، عباس، «پژوهشی در باب معاد جسمانی»، رواق اندیشه، ش 39، اسفند 1383، ص3-12
چکیده
معاد جسمانی گرچه آموزهای دینی و منصوص است، در طول تاریخ بحثهای فراوانی را رقم زده است. پرداختن به مسئله تناسخ و تبیین صحیح رابطه آن با معاد جسمانی، پاسخ به یکی از آن مباحث است. در گزارش دیدگاهها بر روش توصیفی و در نقد و بررسی آنها بر روش عقلی و نقلی متمرکز خواهیم شد. تناسخی که به منزله جایگزین معاد مطرح شود، باطل است؛ چراکه علاوه بر مخالفت قطعی با آیات و روایات، موجب تعلق دو نفس به یک بدن و اجتماع دو روح در یکتن است و همچنین ناهماهنگی بین نفس و بدن را موجب میشود؛ اما تناسخی که به معنای شکل گرفتن نفس انسان به صورت مثالی خاص متناسب با نیات، ملکات و اعمال او نهتنها محذوریتی ایجاد نمیکند، ادلّه دینی نیز دارد. معاد جسمانی – روحانی به این معناست که روح به بدن باز میگردد و بدن عیناً همان بدن دنیوی است؛ هرچند که بدن او در دنیا بدن مادی و طبیعی، در آخرت بدن اخروی است
کلیدواژهها: تناسخ، مُلکی، ملکوتی، معاد، جسمانی – روحانی، رجعت.
مقدّمه
یکی از مباحث مهم دینی، که همیشه کانون بحث و بررسی بوده و تاکنون در بین متکلمان و فلاسفه دیدگاههای گوناگونی را رقم زده، بحث معاد جسمانی است. در دلالت قطعی نصوص دینی بر معاد جسمانی، جای شک و تردید نیست؛ اما این آموزه دینی، در طول تاریخ با مباحث انتقادی فراوان عقلی و علمی روبهرو بوده است؛ مباحثی مانند امتناع اعاده معدوم، امتناع رجوع روح به بدن پس از جدایی، همسانی آن با تناسخ، شبه آکل و مأکول و تعدد بدن دنیوی یک شخص در طول حیات با تبدل سلولها و تردید در تعلق روح به هریک از آنها و ناکافی بودن سطح زمین برای حشر جسمانی همه انسانهای نخستین و واپسین
در این نوشتار برآنیم تا به یکی از این مباحث بپردازیم و رابطه آن را با معاد جسمانیروحانی بررسی کنیم. مسئله تناسخ را از آن رو برگزیدیم که سرنوشت برخی از مباحث مهم کلامی که بهسادگی نمیتوان از کنار آنها گذشت، با موضوع تناسخ گره میخورد؛ به گونهای که پذیرش یا انکار آن بر تحلیل و اعتقاد به آن مسائل، تأثیر جدی میگذارد. مسئل تناسخ، با رجعت یعنی احیای مردگان در همین نشئ مادی، که از مسلمات قرآنی و روایی است و تردیدی در وقوع آن نیست، ارتباط دارد. معاد جسمانی به جسم عنصری، به گونهای همانند تناسخ است و انکار مطلق تناسخ انکار چنین معادی را در پیدارد. این مباحث در آثار بزرگانی همچون شهید مطهّری، علامه طباطبائی، علامه مصباح، آیتالله سبحانی، کتاب علمالنفس فلسفی استاد فیاضی، و مقالاتی از جمله «براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه: در بوته نقد»، نوشته رحیم قربانی، «پژوهشی در باب معاد جسمانی»، به قلم عباس نیکزاد و «نفس و تناسخ»، تألیف مجید صادقی مطرح شده که هر کدام با رویکردی ویژه به آنها پرداختهاند؛ اما در این مقاله ضمن توضیح تناسخ و معاد و بیان اقسام آنها، انواع دیدگاهها را بنا بر مبانی حکمت متعالیه ارزیابی و با تبیین کامل معاد جسمانی – روحانی، رابطهاش را با رجعت و اقسام تناسخ بررسی کردهایم و کوشیدهایم تحلیل کاملی از این رابطهها ارائه دهیم. به همین منظور نخست به تبیین کامل تناسخ و معاد جسمانی پرداخته و سپس رابطه و تفاوتهای آن دو را بررسی کردهایم
تناسخ
تناسخ از واژه «نسخ» به معنای انتقال1 و یا زایل کردن یک چیز به وسیله چیز دیگری که جایگزین آن زایل شده میشود مانند زایل شدن سایه به وسیله نور خورشید و از بین رفتن جوانی به وسیله پیری میباشد
التناسخ عباره عن تعلّق الروح بالبدن بعد المفارقه من بدن اخر من غیر تخلّل زمان بین التعلقین للتعشق الذاتی بین الروح و الجسد3; انتقال نفس من بدن إلی بدن مباین له منفصل عنه فی هذه النشأه بأن یموت حیوان و ینتقل نفسه إلی حیوان آخر أو غیر الحیوان سواء کان من الأخس إلی الأشرف أو بالعکس و هذا مستحیل بالبرهان4; التناسخ أعنی انتقال النفس الشخصیه من بدن إلی بدن
این نوع تناسخ را، تناسخ مُلکی گویند و ریشه اعتقاد به آن، به فیلسوفان دوران باستان و مکاتب و مذاهب قدیم بازمیگردد. میتوان گفت این اعتقاد، معلول آن است که متفکران، به تفاوت بنیادین میان معاد و تناسخ پی نبرده و آن دو را با هم خلط کرده بودند
اغلب مورّخان، پیدایش اولیه اعتقاد به تناسخ را در افکار هندوهای آریایینژاد میدانند که همین اعتقاد، بعدها بنیان اصلی فلسفه، هندوئیزم شد.6 البته برخی نیز بر این نظرند که اعتقاد به تناسخ، مربوط به اقوام آریایی نیست و به بومیان اولیه هند تعلق دارد
از دیدگاه هندوان، قانون تناسخ یک قانون طبیعی عام و ثابت است. از اینرو برای اعمال انسانی هیچگونه قضاوت و داوریای نیست و نیز توبه و انابه و یا شفاعت، عفو و غفران از سوی پروردگار معنایی ندارد؛ زیرا اعمال، نتیجه قهری و معلول علل و نتایج مقدماتی هستند که رابطه بین آنها در عالم وجود، جاویدان و ثابت است. کسانی که گناهان مکرر و مستمر کردهاند، نصیبشان دوزخهای هولناک است که پس از پایان یافتن این دوران، و در زندگیهای آینده، به اَشکال گوناگون تجسم مییابند. آدمی در نتیجه ارتکاب گناهان بسیار، در مرحله بازگشت تبدیل به موجودی بیجان میشود؛ در نتیجه گناهان ناشی از گفتار در کالبدِ پرندهای ظهور جدید مییابد و در نتیج ارتکاب معاصی ناشی از مغز و اندیشه در طول سالیان دراز در طبقه پستتر تجدید حیات میکند. مرتکب قتلِ یک برهمن، هزار مرتبه در پیکر عنکبوتها، افعیها، سوسمارها و جانوران موذی ظهور میکند. اشخاصی که از آزار دادن دیگران لذت میبرند، تبدیل به درندگان گوشتخوار میشوند. کسانی که لقمه حرام و غذای ممنوع خورده باشند، تبدیل به کرمها میشوند؛ اما دزدان و اشرار که موجب اتلاف نوعاند، برای دزدیدن یک دانه تبدیل به موش صحرایی میشوند؛ برای دزدیدن یک اسب تبدیل به ببری میشوند؛ برای دزدیدن یک میوه یا ریشه گیاه به صورت میمون ظهور مجدد میکنند، برای ربودن یک زن، خرسی میشوند و برای دزدیدن گاوی، به بزمجهای تبدل مییابند
اعتقاد به تناسخ از هندیان به دیگر ملل و اقوام نیز سرایت کرده و در هر جا صورتی به خود گرفته است. این رباعی را که به حکیم خیام نسبت میدهند، خطاب به چهارپایی است که ناگهان وارد مدرسه شد
ای رفته و باز آمده «بَل هُم» گشته
ریشت زعقب در آمده دُم گشته
نامت زمیـان نـامها گم گــشته
ناخن همه جمع آمده سمّ گشته
این رباعی، نشانی از وجود عقیده تناسخ در زمان وی در بلاد اسلامی است
اقسام تناسخ
تناسخ مُلکی یا انتقال ارواح به ابدان، اقسامی دارد که در یک تقسیمبندی اولی میتوان آن را به دو قسم مطلق و محدود تقسیم کرد
1. تناسخ مطلق
تناسخ مطلق عبارت از آن است که نفس در همین جهان از بدنی به بدن دیگر و از بدن دوم به بدن سوم و از سوم به چهارم و; بیوقفه و برای همیشه انتقال یابد. این اعتقاد منسوب به قدمای فلاسفه است که به تجرد روح از بدن اعتقاد نداشتند
2. تناسخ محدود
تناسخ محدود آن است که انتقال، ویژه بعضی از نفوس باشد، نه همه آنها. این نوع تناسخ هم از جهت افراد و هم از جهت زمان محدود است؛ چراکه نفس سرانجام به مرحلهای خواهد رسید که بینیاز از بدن به عالم نور و عقل میپیوندد. این تناسخ خود بر دو قسم است: تناسخ نزولی و تناسخ صعودی
الف) تناسخ نزولی
روحهایی که در این جهان در بُعد عملی و علمی به حد کمال نرسیده باشند، پس از مرگ با توجه به مرتبه کمال و نقص خود و صفاتی که دارند، به کالبدی مسانخ با آن مرتبه میپیوندند تا از پستیها و تیرگیها پاک شوند. آنها چنانکه مرتکب گناهانی شدهاند، با سختی و مرارتی که تحمل میکنند، تصفیه میشوند و پس از رسیدن به کمال، به عالم نور میپیوندند. این نوع تناسخ را «تناسخ نزولی» گویند؛ چراکه روح از مرتبه و صورت آدمی به صورت پایینتر حیوانی، نباتی یا جمادی منتقل میشود
این قسم تناسخ بسته به نوع بدنی که روح به آن تعلق میگیرد، به چهار قسم، نامگذاری شده است
نسخ: آن است که روح از کالبدی انسانی به کالبدی که صورت آدمی دارد، انتقال یابد؛
مسخ: آن است که روح از کالبد انسانی به کالبد حیوانی دیگری که فاقد صورت انسانی است، منتقل شود؛
فسخ: آن است که روح از کالبد انسانی به جسم نباتی انتقال یابد؛
رسخ: آن است که روح از کالبد انسانی به جسم جمادی برود
ب) تناسخ صعودی
در این نوع تناسخ برخلاف تناسخ نزولی، انتقال از ابدان ادوَن به ابدان اشرف صورت میگیرد. قایلان به این نوع تناسخ معتقدند که روح نخست باید به بدنی که استعداد بیشتری برای حیات دارد افاضه شود و سپس به رفته رفته تکامل یابد و به پیکرهای شریفتر مُسانخ با روح متکامل حلول کند. اینها روح را در ابتدای افاضه، ضعیف و مستدعی بدنی ساده و مناسب با خود میدانند و معتقدند گیاه مناسبترین مرتبه وجودی برای قبول حیات اولیه است و پس از آنکه روح در پیکر نبات تکامل یافت و از پیچیدگی و شرافت بالاتری برخوردار شد، از آن گیاه خاص به گیاه کاملتر و همینطور به ترتیب به گونههای اکمل گیاهی انتقال مییابد و تا وصول به مرز رتبه حیوانی، وارد پیکره حیوانی میشود. در این مرتبه نیز حیوانات دارای مراتب گوناگوناند که در سیر صعودی، نفس در هر مقطعی اقتضای پیکری ویژه از حیوان را دارد، برای نمونه نخست وارد پیکر پشه، سپس کرم و سپس حیوانات دیگر میشود تا سرانجام به مرتبه انسانی میرسد
ملّاصدرا درباره اینگونه تناسخ چنین میگوید
وثانیهما مذهب القائلین بالنقل من جهه الصعود. فزعموا ان الاولی بقبول الفیض الجدید هو النبات لا غیر، وان المزاج الانسانی یستدعی نفساً اشرف وهی الّتی جاوزت الدّرجات النباتیه و الحیوانیه. فکل نفس انما یفیض علی النبات فتنتقل فی انواعه المتفاوته المراتب من الانقص الی الاکمل حتی تنتهی الی المرتبه الُمَتاَخمه لادنی مرتبه من الحیوان کالنحل ثم ینتقل الی المرتبه الادنی من الحیوان کالدود مترقیه منها الی الاعلی فالاعلی حتی تصعد الی رتبه الانسان متخلصه الیها من المرتبه المتآخمه لها
بنا بر این نظریه، دروازه حیات و باب الابواب زندگی، گیاه است؛ درحالیکه در تناسخ نزولی، چنین دروازهای انسان بود. این نظریه شباهت بسیاری به نظریه حرکت جوهری دارد که قایل است اشیای مادی در پرتو حرکت جوهری از قوه به فعلیت و از نقص به کمال میرسند و گیاه به حیوان و سپس به انسان تبدیل میشود. تفاوت میان تناسخ صعودی با حرکت جوهری در آن است که بنا بر تناسخ، تکامل به صورت گسسته و ناپیوسته انجام میشود؛ اما در حرکت جوهری، دگرگونی و تحول به گونه پیوسته و نه به صورت انتقال روحی از بدنی به بدن دیگر، تحقق مییابد
فرقه تناسخیه
دانلود این فایل
کلمات کلیدی :